loading...
گمشده ی من
تنها بازدید : 78 شنبه 21 فروردین 1395 نظرات (0)

حال اگر چه هیچ نذری عهده دار  ِ وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم

بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!

ساده ازمن «بی تو می میرم» گذشتی خوب من!
من به این ی ک جمله ی خود سخت ایمان داشتم

لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
گفتم: میری ؟ گفت : آره.. گفتم : منم بیام ؟ گفت : جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر ! گفتم : برمی گردی ؟ فقط خندید... اشک توی چشمام حلقه زد سرمو پایین انداختم... دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد گفت : میری ؟ گفتم : آره گفت : منم بیام ؟ گفتم : جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر ! گفت : برمی گردی ؟ گفتم : جایی که میرم راه برگشت نداره ! من رفتم... اونم رفت... ولی اون مدتهاست که برگشته و با اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 144
  • بازدید سال : 1,378
  • بازدید کلی : 11,565